«کیوان زند»
نگاهت را دوست دارم.
صدایت را،
و اشک های گونه هایت را.
بادها یادآور
هفتاد و یک سالگی ات
شدند،
سرشار از بودن
در زایشی مردانه از زهدان زمین.
نگفتی با من
زخم دستانت را،
کدامین شخم هدیه کرد؟
یادآور سال های رفته؟
به بهانۀ پورچیستا؟
و قرمزی نگاهت؟
چشم سومی شد
که هربار
رفتن
به سیاه چادرها
به عمرشان افزود.
تقدیم به کیوان سعیدی زند
برای ماندن
حسین روانبخش-قائمشهر-آذرماه 1392
حسین روانبخش-قائمشهر-آذرماه 1392