"ده سال با نقاشی های جلال الدین مشمولی"
دستاوردهای ده سال نقاشی و فعالیت های هنری جلال الدین مشمولی بهانه ای شد تا نشر گوهرزاد ساری نمایشگاهی انفرادی از مجموعه ای از آثار ایشان را از تاریخ پانزدهم مهرماه ۱۳۹۱ به مدت یک ماه به صورت دوره ای برگزار نماید. این نمایشگاه فرصت مناسبی خواهد بود تا به صورت یکجا با آثار این نقاش و هنرمند قائمشهری روبرو شویم و دوره های مختلف کاری اش را از نزدیک و در کنار هم شاهد باشیم. تلاش های وی در جهت فعال کردن فضای هنری و هنرمندان جوان شهرستان قائمشهر و تمرکزش بر فعالیت هنر در روستاهای مختلف ایران از شش سال پیش تاکنون که به نوعی تنها فضاهای فرهنگی روستاها محسوب می شوند دستاوردهای بزرگی را از خود برای آیندگان برجای گذاشته. در بازدید از این نمایشگاه و بخشی از آثار او می توان به درون مایه افکار و عقایدی که در زندگی شخصی اش به عنوان نمونه ای منحصر از زندگی یک جوان معاصر در شهرستانی بدون پیشینه هنری و تجسمی قوی وجود دارد پی برد. ماندگاری او در این شهر کوچک (که زمانی کمتر از صد سال قبل و تنها به واسطۀ ساخت کارخانجات نساجی شکل گرفته و رشد یافت) و محیط روستا و پرداختن به کار هنری در این منطقه با وجود همه مشکلات حاصل از تحمل شرایط موجود خود حکایتی دیگر دارد. در بررسی آثار نقاشی و فعالیت های هنری ایشان آنچه بیش از همه مشهود است پرداختن به المان هایی ست که در طبیعت و جغرافیای روستا بیشتر دیده می شود، و گاه حکایت از خلأهایی دارند که در آنجا نتوانسته بدان ها دست یابد. زن شهری با همه تفاوت هایش با پوششی که تنها صورتش را نمایان کرده در دوره ای از کارها خود را به عنوان هسته مرکزی نقاشی ها مطرح می کند تا آنجا که نام یک نمایشگاهش را «وقتی شهری شدم» می نامد. ماهی، درخت، طبیعت، انسان و بخصوص زن، حیوانات گوناگون و در بین آنها و پررنگ تر از همه گاو در کنار سطوحی رنگی که خلأ نقاشی ها را می سازند تم های نقاشی های اویند. گاه با ضربه های قلم و کاردک نقاشی و گاه با پرتاب پارچه های رنگی به سمت بوم آثار را شکل می دهد، گاهی نیز در خلوت زیر میز کارش با قلمی روان به طرح ها جان می بخشد. مجموعه هزار و هفت طراحی که به «دوشنبه بازار» شهرت یافتند گوشه ای از این رفتار در سکوت و رخوت تکرار جلسات اداری بودند. در این آثار کوچکی ابعاد طراحی ها و در نقاشی های متأخرتر یا برخی از آن قدیمی ترها گاه بزرگی بیش از اندازه شان نوعی خواستن برای دیده شدن و یا پنهان کردن درد دل هایی که مخاطب خود را در این هیاهوی محیط زندگی پیدا نمی کند مشاهده می شود. توانمندی ها و جاه طلبی های احساسی هنرمندانۀ یک جوان بیست و چهار ساله در آغاز دهۀ هشتاد شمسی که به دنبال تأثیرگذاری و رشد و ماندگاری بر دوره حیات خود به شکل یک منجی بود، اینک در آستانه ورود به سی و شش سالگی تبدیل به تثبیت کنشی درونی در رابطه با محیط و شرایط متفاوت زندگی معاصر در خودش شده. برای او پالت هایی که بیشترین رنگ سیاه را در کنار سفیدی در خود داشتند آرام آرام جای خود را به رنگ های دیگری چون آبی و سبز و قرمز و نارنجی می دهند، اما همچنان ضربه هایی را درمتأخرترین آثارش که مربوط به شش ماهه اول امسال می باشند شاهد هستیم که از درونی متلاطم چه در رابطه با خود درونی نقاش و چه در رابطه با شرایط زندگی اجتماعی اش حکایت می کنند. نقاش در اینجا هر چند تلاش کرده تا رنگ ها را زیبا تر و روشن تر از قبل بکار برد اما تم متلاشی کردن و خراش هایی که به سبب کشیده شدن کاردک و قلم مو بر بوم دیده می شود همچنان از درونی آشفته و نامطمئن خبر می دهد و آینده ای که نمی تواند با نگاهی روشن و امیدوارانه به آن بنگرد. هر چند در همین آثار به بارقه هایی دل بسته تا بوسیلۀ آنها راهی را باز کند. در این بین نگاه به هنرمندان دیگری که همزمان و در نقاط دیگر ایران نیز در حال کار هستند و از این لحاظ اشتراکاتی را در زاویه نگاه و نوع حساسیت های اجتماعی و انسانی دوران ما دارند حائز اهمیت است و می تواند بازگو کنندۀ مسائل و مصائبی باشد که این دست هنرمندان در مورد آنها از بقیه افراد حساس ترند.
زندگی کارمند-هنرمند در جامعه ما همزمان در چند سویه بازخوردی متفاوت دارد که هم میتوان از آن به عنوان نقطه قوت و یک پتانسیل سازنده یاد کرد و هم به نوعی ایجاد چندگانگی و سردرگمی می کند. ورای زندگی شخصی و خصوصی که هر انسان در لحظه درگیر آن است، در فضای هنری شهرستانی کوچک ایجاد کردن فضای تنفس برای خود و دیگران با فعالیت هایی چون آموزش، مدیریت و پیشبرد پروژه های مختلف از جمله «هنر در روستا»، همراهی با هنرجویان و هنرمندان دیگر و اطرافیان، و از همه مهمتر توجه به اقتصاد و معاش زندگی تأثیر خود را بر رنگ ها، فرم ها و ابعاد و متریال مورد استفاده نقاش می گذارد. مطالعه همه این موارد ما را به آنجا می کشاند که در رابطه با نقاشی ها و پروژه هایی که وی تاکنون دنبال کرده و به انجام رسانیده بتوانیم تا اندازه ای دوره های مشخصی را مطرح نماییم.
سرآغاز این فعالیت های هنری که یکی از پربارترین دوران او در کوچ از روستا به شهر بوده در نیمه دوم دهه هشتاد در قائمشهر آغاز گردید و همزمان بود با برگزاری کلوپ های طراحی، آموزش نقاشی، آشنایی با هنرمندان دیگر و ... که نتیجه اش با تلاش های دکتر نظام الدین نوری در چند کتاب به بهانه های گوناگون از جمله در کتاب چهره های ادبی و هنری ایران منتشر گردید، و همچنین نقاشان و فعالان هنری که اکنون هر کدام با تحصیلات آکادمیک بالایی که به دست آورده اند در آمل و بابل و محمودآباد و فریدونکنار و ساری و بهشهر و گرگان و غیره پراکنده اند. در بین آثار این دوره که بیشتر آزمون و خطاهای هنرجویی محسوب می شد و در آنها بیشتر به چهره نگاری شخصیت های ادبی و هنری ایران می پرداخت، تکرنگ قهوه ای یا مشکی تسلط کامل داشت و گه گاه حس گرافیکی شان نمایان تر بود. اما قدرت قلمزنی و جسارت در سادگی برخورد با فضاهای مثبت و منفی آثار، برخی از همان ها را به شاخصی برای رشد هنری ایجاد کرده بود که در طراحی های خطی و اسکیس های نقاشانه دوره های بعدی به خوبی می توانیم ردپایشان را ببینیم. از این دست میتوان به آثاری اشاره کرد که در ابعاد بزرگ و با فضاهای آبی و اُکر تخت و وسیع با ضربه قلم های پر تحرک و هاشورهای طراحی در سطوحی قابل تفکیک و کلاژ گونه در نمایشگاه خانه هنرمندان در تهران به نمایش درآمدند. این دوره کاری که وجوه تشابه بسیاری با نقاشان دیگر در ایران داشت در عین حال دریافت هایی از زمینه جغرافیای زندگی شخصی نقاش نیز در آنها یافت می شد و همان ها سبب می گردید تا این سطوح بزرگ تک رنگ در نقاشی ها را با آثار دیگران کمی متفاوت تر ببینیم و در رابطه با آنها به قضاوت بنشینیم. در ادامه و به موازات فعالیت های نقاشانه ایشان یکی از نقاط پر قدرت و مهمی که یقیناً می توان از آن به عنوان یک جریان در حاشیه مراکز قدرت هنری با همه امکاناتشان نام برد شروع فعالیتی است که به شکل کاملاً خصوصی و مردم نهاد در سال های نخست با عنوان نقاشی «خدا در روستا» توسط وی و با همراهی تنی چند از دوستان دیگر پایه ریزی گردید و امروز از آن با نام پروژۀ تعاملی «هنر در روستا» یاد می کنیم. این فعالیت تعاملی ست بین هنرمندان و مردم در روستاهای مختلف با جغرافیاهای متفاوت که تاکنون توانسته در طول شش سال اجرای برنامه هایش افراد گوناگونی را از قشرهای مختلف همراه خود گرداند. اما آخرین دوره کاری ایشان که با تم حیوانات بخصوص ماهی کار شده و تصویر انسان و به طور اخص زن در آنها حذف شده را باید به عنوان یکی از بهترین و شاخص ترین آثار این نقاش مورد بررسی قرار داد، چرا که در این آثار می توان توجه به تنوع بافت های سطوح بزرگ که به مثابه خلاء و فضای تنفس در آثار از آنها یاد می شود و نوع کنش هنری فرد با تابلو و بوم نقاشی و ابزاری که برای این برون ریزی در اختیار می گیرد و تجربه می کند را در شکلی کاملاً حرفه ای تر و با ترکیب بندی های خلاقانه و رفتاری شخصی مشاهده کرد. در این دوره چه به لحاظ کار با متریال و چه به لحاظ نوع برخورد با سوژه اتفاقاتی را شاهد هستیم که تاکنون کمتر خود را نمایان می کردند و جسارت بروز می یافتند. از این رو هر چند این آثار از نظر تکنیکی و کیفیت به نسبت آثار دیگر برتری هایی مشهود دارند ما را تشنه دریافت های تازه تری در رابطه با نقاشی های بعدی ایشان می گرداند. چرا که هنوز در راه تجربه و کسب مهارت ها و ایجاد فضاهایی با زاویه های بدیع و تازه راه بسیار در پیش روست. باشد که این گام ها با فراز و فرودهای خود در جهت کسب و پروش بیان تفکر نقاشانه وی باعث خلق آثاری ماندگار در فرهنگ این لحظه از تاریخی که ما در آن بسر می بریم گردد.
حسین روانبخش
مهرماه ۱۳۹۱ هجری خورشیدی
قائمشهر